درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدیدv
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان هر چی بخوای و آدرس mahtab-f.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 34
بازدید کل : 8176
تعداد مطالب : 26
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1


محکوم کردن توهین به پیامبر

هر چی بخوای
دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 12:19 ::  نويسنده : مهتاب        
دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 12:11 ::  نويسنده : مهتاب        

فتوکاتور های ورزشی



ادامه مطلب ...


شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:48 ::  نويسنده : مهتاب        

به جان خودم اگه بخونید از خنده روده بر میشید



ادامه مطلب ...


شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:22 ::  نويسنده : مهتاب        

قوانین حرص دربیار و خنده دار



ادامه مطلب ...


شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 10:58 ::  نويسنده : مهتاب        

برای دیدن مرد ایده ال خانم ها برید ادامه ی مطلب



ادامه مطلب ...


شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 10:54 ::  نويسنده : مهتاب        

اگه از زندگیت راضی نیستی بیا ادامه ی مطلب!!!!!!!!!!!



ادامه مطلب ...


شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 10:51 ::  نويسنده : مهتاب        

 
 
زمانی مردی در حال پولیش كردن اتوموبیل جدیدش بود كودك 4 ساله اش تكه سنگی را برداشت و بر روی بدنه اتومبیل خطوطی را انداخت 
مرد آنچنان عصبانی شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست او زد بدون انكه به دلیل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبیه نموده
در بیمارستان به سبب شكستگی های فراوان انگشت های دست پسر قطع شد
وقتی كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را دید از او پرسید "پدر كی انگشتهای من در خواهند آمد
آن مرد آنقدر مغموم بود كه هیچ نتوانست بگوید به سمت اتوموبیل برگشت وچندین بار با لگد به آن زد
حیران و سرگردان از عمل خویش روبروی اتومبیل نشسته بود و به خطوطی كه پسرش روی آن انداخته بود نگاه می كرد. او نوشته بود
"دوستت دارم پدر"
روز بعد آن مرد خودكشی كرد...



شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 10:47 ::  نويسنده : مهتاب        

می دانید اولین جمله ای که ما دراول دبستان یاد می گیریم چیه؟
.

.
.
¦ .
بابا آب داد بابا نان داد

می دانید اولین جمله ای که انگلیسها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بخوانم و بنویسم

می دانید اولین جمله ای که ژاپنیها در اول دبستان یاد می گیرند چیه؟
.
.
.
من می توانم بدوم

و این است که ما همیشه چشممون دنبال دست پدر است کار از ریشه خراب است




جمعه 26 خرداد 1391برچسب:???,???,??????,, :: 15:21 ::  نويسنده : مهتاب        

داستان کشیش و زوج جوانزن و شوهری بعد از سالیانی دراز که از ازدواج شان می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردند.
با هر کسی که می توانستند مشورت کردند ، اما نتیجه ای نداشت تا این که نزد کشیش شهرشان رفتند. پس از این که مشکلشان را به کشیش گفتند ، او در جواب آنها گفت :
ناراحت نباشید من مطمئنم که خداوند دعاهای شما را شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد کرد. با وجود این من قصد دارم به رم برم و مدتی در آن جا اقامت داشته باشم ، قول می دهم وقتی که به واتیکان رفتم ، به طور حتم ، برای استجابت دعای شما شمعی روشن کنم.
زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند. قبل از این که کشیش آن جا را ترک کند، بازگشت و گفت :
من مطمئنم که همه چیز با خوبی و خوشی حل می شود و شما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در رم حدود ۱۵ سال به طول خواهد انجامید ، ولی قول می دهم وقتی برگشتم به دیدن شما بیایم.



ادامه مطلب ...


جمعه 26 خرداد 1391برچسب:? ? ?,???,???? ???, :: 15:15 ::  نويسنده : مهتاب        

ابن هم چند مطلب خنده دار دیگه لطفا نظر بدید



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:, :: 21:13 ::  نويسنده : مهتاب        

فوق خنده دار



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:???,????,, :: 20:14 ::  نويسنده : مهتاب        

بخون بعد برو حالش رو ببر



ادامه مطلب ...